همه محققان بر این باورند که تقریباً تمام افراد هر شب خواب میبیند اما تمام آنچه دیده میشود در خاطر نمیماند.
انسانها از ابتدای تاریخ، نظریههایی درمورد چرایی، چیستی، معنا و عملکرد خواب دیدن، ارائه دادهاند. تا اینکه افلاطون و ارسطو به ساختن زیربنای فلسفی چیزی که روانشناسان اروپایی بعدها در سده نوزده و بیستم تحت عنوان «میل» ارائه دادند، پرداختند. در آن زمانها رویاهای بشری را به ارواح نسبت میدادند.
در فرضیههای جدید، از خواب بهعنوان راهی برای بروز و بیان میلهای ضمیر ناهوشیار انسانها در فضایی امن و «غیر واقعی» تعریف شده است. شاید برای اینکه انجام آنها ممکن است در دنیای واقعی غیر قابل قبول، ناممکن و حتی قابل پیگیری و غیرقانونی باشد. اما مسئله این است که حتی در سده بیستویکم هم هنوز دانشمندان مطمئن نیستند که «چرا ما خواب میبینیم؟».
دو دانشجوی دانشگاه شیکاگو در سال ۱۹۵۳، ، موفق به کشف پدیده حرکت تند چشم در خواب یا آرایام (Rapid eye movement sleep: REM/REMS) شدند. آنها به این نکته پی بردند که اکثر رؤیاها در این مرحله از خواب اتفاق میافتند. مشخصهی اصلی این مرحله، حرکات سریع چشم است و اینکه بدن در حالت خواب عمیق بهسر میبرد، ولی واکنش مغز در حالت بیداری است. قبل از این کشف بیشتر دانشمندان متصور بودند که در هنگام خواب، مغز از فعالیت میایستد. اما این کشف، فعال بودن مغز در خواب را ثابت کرد. این کشف در واقع پایهگذار تحقیقات اولیه در زمینه خواب و بیماریهای مربوط به آن بود که تا کنون باعث شده بیش از هشتاد نوع بیماری مربوط به خواب درمان شوند.
سردترین نقطه شناخته شده در منظومه شمسی، خیلی از زمین دور نیست. در سال 2009 مدارگرد اکتشافی ناسا دهانهای را در نزدیکی قطب جنوب ماه شناسایی کرد که در بخش سایه ماه قرار دارد. دمای این منطقه تنها 33 درجه کلوین (240- درجه سانتیگراد) است؛ دمایی به مراتب سردتر از هر دمایی که بر روی پلوتوی سرد و تاریک اندازهگیری شده است. با ادامه کاوشها و بهبود وسایل اندازهگیری، این رکورد ممکن است به نقطه ی دیگری در منظومه شمسی انتقال داده شود. قمر سیارهای غیر از زمین و یا شاید سیاره کوتوله دیگری که به مراتب دورتر از پلوتو نسبت به خورشید قرار دارد. سیارهای که شاید دهانههای آتشفشانی پوشیده و سرد مختص به خود را داشته باشد.
اما در ماورای منظومه شمسی، صخرههای به مراتب سردتری وجود دارد. احتمالا سردترین این سیارکهای تنها و آواره در فضاهای خالی بین کهکشانی قرار گرفتهاند
شکست ها و نگرانی هایت را رها کن،
خاطراتت را،
نمیگویم دور بریز،اما قاب نکن به دیوار
دلت…
در جاده ی زندگی، نگاهت که به عقب
باشد؛
زمین می خوری…
زخم بر می داری…
و درد می کشی…
پیدا کردن مسیر زندگی فقط مجموعهای از اقداماتی نیست که برای جستجو کردن یک راه و سرانجام رسیدن به آن انجام میدهیم؛ بلکه شامل تمام کارهایی میشود که برای دنبال کردن آن انجام میدهیم. هر کسی در طول زندگی علاوه بر تمام حساب و کتابهای ذهنی خود مسیری را با قلبش دنبال میکند و برای موفقیت در آن تلاش خود را به کار میبرد. همه چیز در این راه خوب پیش میرود تا این که در این راه دچار یک تفکر وسواسگونه میشویم: این که مسیر زندگی خود را درست انتخاب کردهایم یا نه؟ آینده این مسیر به قدر کافی روشن است یا تمام اقدامات ما تلاشهایی گزاف و بیحاصل میشوند؟
شاید تعجب کنید اما برای کسی که با قدرت و اطمینان قدم در مسیر زندگی میگذارد تمام این سوالات و تفکرات بیمعنا خواهد بود. مثل جوانی که به تازگی و با تصمیم قطعی وارد زندگی مشترک شده است و اگرچه از آینده آن بیخبر است، اما اعتقاد دارد اگر هر قدم را به موقع بردارد و از ناامیدی فاصله بگیرد قطعا آینده تیره و تار نیست.