همسر من ناگهان مریض شد، او ۳۰ پوند از وزنش را از دست داد، بی اختیار گریه میکرد. خوشحال نبود، از سردرد و ناراحتی اعصاب رنج میبرد. ساعات کمی میخوابید و همیشه خسته بود. رابطه ما در آستانه جدایی بود، او داشت زیباییاش را از دست میداد و حاضر به بازی در هیچ فیلمی نبود.
ادامه مطلب ...
پیرمرد گفت:دو باز شکاری دارم، که
باید آنهارا رام کنم،،
دوتا خرگوش هم دارم که باید مواظب
باشم،بیرون نروند،،
دوتا عقاب هم دارم که باید آنها را
هدایت و تربیت کنم،
ماری،هم دارم که آنرا حبس کرده ام
ادامه مطلب ...
دیگری نقل می کنند .
گویند : که مشتی اراذل ارتقاء یافته را گرفتند .پس اربده ها سر دادند و هوار ها زدند و گوش عالم را اغشته به عر عر خر نمودند . به خر جماعت بر خورد . شروع به جفتک پرانی کرد . در این بین همه کس مدعی شدند .
مدعی اول گفت : لباس های ما چنین است و چنان است پس حق عر عر به ما واگذار شده
مدعی دوم گفت : منزل ما چنین و چنان است و چون ابشخور ما از طلا ؛ پس ما واجد شرایط ع
تنهایی با تمام فراز نشیب، یک لطف را با خود به همراه دارد ، فرصتی را مهیا می کند تا بتوانی به هست و نیست زندگی ات بیاندیشی. خوشی ها و ناخوشی های زندگی را در یک کفه ترازو قرار دهی، سبک و سنگین کنی و راه را از چاه تمیز دهی.
گاهی اوقات، زندگی تو را به اوج می برد، گاهی اوقات تو را به زمین می نشاند.درست مثل موج های دریا.
زندگی مثل یک دریا ست و ناخدای موفق کسی ست که دل به دریا می زند و در فراز و فرود موج های سهمگین، کشتی را درست هدایت کند.