درخواست کردن خواسته ها از کائنات چندان پیچیده نیست و ما فقط به تمرین کردنن نیاز داریم. برخی از افراد تصور می کنند که درخواست کردن به معنای خواهش و التماس کردن است ولی این تصور درست نیست، در این بخش مراحل شش گانه درخواست کردن از کائنات را به شما آموزش می دهیم با تمرین و رعایت این مراحل در هر شرایطی که هستید می توانید به خواسته های خود برسید.
مراحل شش گانه
هرآنچه می خواهید تفاوتی ندارد خانه، ثروت، ماشین و… را به طور کامل تعیین کنید. بهتر است که یک هدف انتخاب کنید تا بتوانید همۀ تمرکزتان را به یک سمت هدایت کنید و ارتعاش قویتری به کائنات ارسال کنید. پس از تعیین هدف آن را در یک برگه یادداشت کنید و یا برای آن تابلوی کائنات بسازید کنید
تابلو کائنات و یا یادداشت آرزو ها را در مکانی قرار دهید که در بیشتر اوقات در دید شما باشد. باید توجه کنید داشتن حس ناامیدی، حسرت و یا ترس در وجودتان باعث می شود تا شما از خواسته هایتان دورتر شوید. شما باید این توانایی را داشته باشید که بتوانید احساساتان را خوب کنید به طوری که با فکر کردن به اهداف و آرزوهایتان خوشحالی و لذت تمام وجودتان را فرا بگیرد و خود را لایق و شایسته تمامی اهدافتان بدانید.
تمرکز کردن فقط به معنای فکر کردن به خواسته هایتان نیست در مورد خواسته هایتان حرف بزنید و با حرف زدن ارتعاش قویتری را به کائنات ارسال کنید زیرا در این صورت سریعتر نتیجه خواهید گرفت.
طوری رفتار کنید که انگار به خواسته خود رسیده اید به طور مثال طوری راه بروید، غذا بخورید و خوشحال باشید که انگار به خواسته هایتان رسیده اید.
شما با نوشتن خواسته ها به کائنات درخواست هدفتان را می دهید و نشانه اینکه این کار را دارید درست انجام می دهید احساستان است, اگر احساستون خوب باشد نشانه این است که ارتعاش خواسته تان را درست به کائنات ارسال میکنید , اگر احساس هنگام نوشتن بد باشد نشانه این است که شما درخواست آن را به کائنات اشتباه میفرستید .
پس به این نکته مهم در هنگام نوشتن خواسته هایتان دقت کنید که برای رسیدن به خواسته ها از طریق نوشتن باید احساس خوب باشد که در ادامه به صورت کامل در مورد رسیدن به خواسته ها از طریق نوشتن توضیح داده ایم .
برای رسیدن به خواسته ها از طریق نوشتن باید چکار کنیم ؟
برای رسیدن به خواسته ها از طریق نوشتن باید یکسری اصول را رعایت کنید از جمله اینکه باید احساستان خوب باشد که به صورت کامل در این باره صحبت کردهایم .
1_حستان را در هنگام نوشتن خوب کنید :
اولین قدم هنگام نوشتن خواسته ها و اهداف احساستان است من این مورد را خیلی تاکید میکنم که در هنگام نوشتن خواسته هایتان باید احساس تان را خوب نگه دارید. برای خوب کردن احساستان باید آن خواسته به اهدافی را که دارید مینویسید در زندگی خود حس کنید , احساس کردن خواسته ای که دارید میتواند حستان را خوب کند .
با بررسی همهجانبهترِ قانون مورفی میتوان به نتایج مختلفی رسید. برخی آن را دروغ یا تلقین میدانند و برخی دیگر، راست و عدهای نیز آن را نوعی سخن بامزه میپندارند که شاید بعضی اوقات درست از آب دربیاید ولی ما در این مقاله سعی میکنیم منطقیترین و مستندترین موارد را دربارهی واقعیت داشتن یا نداشتن قانون مورفی بیان کنیم:
بیشتر افراد از مضمون اصلی قانون مورفی مبنی بر اینکه: «کارها میتوانند درست پیش نروند و این اتفاق خواهد افتاد»، کمابیش تجربههایی دارند.
خیلی اوقات وقتی که عجله داریم میبینیم که ترافیک بهطور غیرمنتظرهای زیادتر شده است ولی شاید بخشی از این زیاد بودن ترافیک به خاطر عجله داشتن ما و ناشی از افزایش حساسیت و دقت ما نسبت به ترافیک است که برایمان در شکل زیاد شدن ترافیک جلوه میکند! بهعبارتدیگر چون شتاب داریم؛ جزئیات ترافیک را بیشتر میبینیم و درک میکنیم.
قانون مورفی در سال ۱۹۴۹ در پایگاه نیروی هوایی ادوارز شکل گرفت.
سرگرد ادوارد مورفی مهندس هوافضا بود که روی یک پروژه کار میکرد.
در یکی از سختترین آزمایشهای پروژه یک تکنسین سیمها را برعکس وصل کرد و آزمایش خراب شد.
مورفی درباره این تکنسین گفت:
"اگه یه راه برای خراب کردن چیزی وجود داشته باشه اون همون یه راه رو پیدا میکنه" و این آغازی برای قانون مورفی بود.
در ابتدا در فرهنگ فنی مهندسین رواج پیدا کرد و بعد به فرهنگ عامه راه یافت.
بعدا قوانین دیگری هم بعد از کسب رتبه لازم از بنیاد مورفی در زمره قوانین اصلی قرار گرفتند.
از مورفی کلمات قصار دیگری نیز به جا مانده از جمله «همه چیز ذاتاً دچار خطا و دردسر میشود مگر اینکه برای درستی آن تلاشی شده باشد».
روزی روزگاری پسرک فقیری برای گذران زندگی و تامین مخارج تحصیلش دستفروشی می کرد. پسرک روزی متوجه شد که تنها یک سکه 10 سنتی برایش باقیمانده است و دیگر پولی ندارد تا با آن غذایی تهیه کند و بخورد. در حالی که به شدت گرسنه بود تصمیم گرفت از خانه ای مقداری غذا تقاضا کند. بطور اتفاقی درب خانه ای را زد. دختر جوان و زیبائی در را باز کرد. پسرک با دیدن چهره زیبای دختر دستپاچه شد و بجای غذا، فقط یک لیوان آب درخواست کرد. دختر که متوجه گرسنگی شدید پسرک شده بود بجای آب برایش یک لیوان بزرگ شیر آورد. پسر با طمانینه و آهستگی شیر را سر کشید و گفت :چقدر باید به شما بپردازم؟. دختر پاسخ داد:چیزی نباید بپردازی. مادر به ما آموخته که نیکی ما به ازایی ندارد*. پسرک گفت:پس من از صمیم قلب از شما سپاسگزاری می کنم. سالها بعد دختر جوان به شدت بیمار شد. پزشکان محلی از درمان بیماری او اظهار عجز نمودند و او را برای ادامه معالجات به شهر فرستادند تا در بیمارستانی مجهز، متخصصین نسبت به درمان او اقدام کنند. ادامه مطلب ...