-
تاثیر نماز بر کارامدی چرخش خون در مغز
یکشنبه 22 دی 1398 18:49
این پژوهش به بررسی فایدهی فرمان الهی به شروع نماز، در سن کودکی میپردازد. آغاز نماز در این سن، باعث میشود کودک، نماز را به خوبی به جا آورد و به انجام نماز به شکل صحیح، عادت کند. انجام صحیح حرکات نماز، باعث پدید آمدن بیشترین تاثیرات مطلوب بر بدن خواهد شد.با توجه به این که مغز یکی از مهمترین اعضای بدن به شمار میرود،...
-
مادر
پنجشنبه 19 دی 1398 14:02
یک پسر کوچک از مادرش پرسید: چرا گریه می کنی؟مادرش به او گفت: زیرا من یک زن هستم.پسر بچه گفت: من نمی فهمم.مادرش او را در آغوش گرفت و گفت: تو هیچگاه نخواهی فهمید.بعدها پسر از پدرش پرسید: چرا مادر بی دلیل گریه می کند؟پدرش تنها توانست بگوید: تمام زنها برای هیچ چیز گریه می کنند.پسر بزرگ شد و به یک مرد تبدیل گشت ولی هنوز...
-
دیوار شیشه ای
پنجشنبه 19 دی 1398 13:56
دانشمندی آزمایشی بسیار جالب طراحی و اجرا کرد :او آکواریومی را با دیواری شیشه ای به دو قسمت تقسیم کرد. در یک قسمت ماهی بزرگی انداخت و در قسمت دیگر ماهی کوچک تری که غذای مورد علاقه ی ماهی بزرگ تر بود. دانشمند به ماهی بزرگ تر هیچ غذایی نداد تا تنها غذایش همان ماهی دیگر درون آکواریم باشد. مطابق انتظار او برای خوردن ماهی...
-
سرباز مجروح
پنجشنبه 19 دی 1398 13:52
این یک داستان واقعی درباره سربازی است که پس از جنگ ویتنام می خواست به خانه خود بازگردد...سرباز قبل از این که به خانه برسد، از نیویورک با پدر و مادرش تماس گرفت و گفت: پدر و مادر عزیزم، جنگ تمام شده و من می خواهم به خانه بازگردم، ولی خواهشی از شما دارم. رفیقی دارم که می خواهم او را با خود به خانه بیاورم...پدر و مادر او...
-
ثروت کورش
چهارشنبه 18 دی 1398 20:21
کزروس به کورش بزرگ گفت : چرا از غنیمت های جنگی چیزی را برای خود بر نمی داری و همه را به مردم و سربازانت می بخشی ؟!کورش گفت اگر غنیمت های جنگی را نمی بخشیدیم الان دارایی من چقدر بود؟گزروس عددی را با معیار آن زمان گفت ...سپس کورش یکی از سربازانش را صدا زد و گفت برو به مردم بگو کورش برای امری به مقداری پول و طلا نیاز...
-
تیزهوشی زنان در مچ گیری
چهارشنبه 18 دی 1398 20:13
مردی با همسرش در خانه تماس گرفت و گفت : "عزیزم از من خواسته شده که با رئیس و چند تا از دوستانش برای ماهیگیری به کانادا برویم. ما به مدت یک هفته آنجا خواهیم بود. این فرصت خوبی است تا ارتقای شغلی که منتظرش بودم بگیرم بنابراین لطفا لباس های کافی برای یک هفته برایم بردار و وسایل ماهیگیری مرا هم آماده کن .ما از اداره...
-
مهم نیست ؟
چهارشنبه 18 دی 1398 19:59
مردی پسر تنبلی داشت که از زیر کار در میرفت و همه چیز را به شوخی میگرفت. روزی او را نزد حکیم آورد و گفت: «از شما میخواهم به این پسر من چیزی بگویید که دست از این تنبلی و بیتفاوتیاش بردارد و مثل بقیه بچههای این مدرسه به دنیای واقعیت و کار و تلاش برگردد».حکیم با لبخند به پسر نگاه کرد و گفت: «پسرم اگر تو همین باشی که...
-
طمع
چهارشنبه 18 دی 1398 19:48
روزی روزگاری در روستایی در هند؛ مردی به روستاییها اعلام کرد که برای خرید هر میمون ۱۰ دلار به آنها پول خواهد داد. روستاییها هم که دیدند اطرافشان پر است از میمون؛ به جنگل رفتند و شروع به گرفتنشان کردند و مرد هم هزاران میمون به قیمت ۱۰ دلار از آنها خرید ولی با کم شدن تعداد میمونها روستاییها دست از تلاش کشیدند. به...
-
روبان آبی
چهارشنبه 18 دی 1398 19:41
آموزگارى تصمیم گرفت که از دانشآموزان کلاسش به شیوه جالبى قدردانى کند.او دانشآموزان را یکىیکى به جلوى کلاس میآورد و چگونگى اثرگذارى آنها بر خودش را بازگو میکرد.آن گاه به سینه هر یک از آنان روبانى آبى رنگ میزد که روى آن با حروف طلایى نوشته شده بود: من آدم تاثیرگذارى هستمسپس آموزگار تصمیم گرفت که پروژهاى براى...
-
شیرینی فروش
چهارشنبه 18 دی 1398 19:33
در اوزاکا، شیرینیسرای بسیار مشهوری بود. شهرت او به خاطر شیرینیهای خوشمزهای بود که میپخت. مشتریهای بسیار ثروتمندی به این مغازه میآمدند، چون قیمت شیرینیها بسیار گران بود. صاحب فروشگاه همیشه در همان عقب مغازه بود و هیچ وقت برای خوشآمد مشتریها به این طرف نمیآمد. مهم نبود که مشتری چقدر ثروتمند است. یک روز مرد...
-
فرشته ام را به چه اسمی صدا کنم؟
چهارشنبه 18 دی 1398 19:25
کودکی که آماده تولد بود، نزد خداوند رفت و از او پرسید:«میگویند فردا شما مرا به زمین میفرستید، اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه میتوانم برای زندگی به آنجا بروم؟»خداوند پاسخ داد: « از میان تعداد بسیاری از فرشتگان، من یکی را برای تو در نظر گرفتهام. او از تو نگهداری خواهد کرد.»اما کودک هنوز مطمئن نبود که می...
-
سه پرسش سقراط
چهارشنبه 18 دی 1398 19:21
در یونان باستان سقراط به دلیل خرد و درایت فراوانش مورد ستایش بود.روزی فیلسوفی که از آشنایان سقراط بود،با هیجان نزد او آمد و گفت: سقراط میدانی درباره ی یکی از شاگردانت چه شنیده ام؟سقراط پاسخ داد: لحظه ای صبر کن! پیش از اینکه به من چیزی بگویی از تو می خواهم آزمون کوچکی را که نامش " سه پرسش " است پاسخ دهی.مرد...
-
مشاوره ۱۵ دلاری
چهارشنبه 18 دی 1398 19:15
جانی ساعت ۲ از محل کارش خارج شد و چون نیم ساعت وقت داشت تا به محل کار دوستش برود، تصمیم گرفت با همان یک دلاری که در جیب داشت ناهار ارزان قیمتی بخورد و راهی شرکت شود.چند رستوران گران قیمت را رد کرد تا به رستورانی رسید که روی در آن نوشته شده بود: ”ناهار همراه نوشیدنی فقط یک دلار”.جانی معطل نکرد، داخل رستوران شد و یک پرس...
-
فقط سه کلمه
چهارشنبه 18 دی 1398 19:05
پس از 11 سال زوجی صاحب فرزند پسری شدند. آن دو عاشق هم بودند و پسرشان را بسیار دوست داشتند. فرزندشان حدوداً دو ساله بود که روزی مرد بطری باز یک دارو را در وسط آشپزخانه مشاهده کرد و چون برای رسیدن به محل کار دیرش شده بود به همسرش گفت که درب بطری را ببندد و آنرا در قفسه قرار دهد. مادر پر مشغله موضوع را به کل فراموش...
-
عشقی بزرگ در موجودی کوچک
چهارشنبه 18 دی 1398 19:01
این داستانی که در زیر نقل می شود یک داستان کاملا واقعیست که در ژاپن اتفاق افتاده است:شخصی مشغول تخریب دیوار قدیمی خانه اش بود تا آن را نوسازی کند. توضیح اینکه منازل ژاپنی بنابر شریط محیطی داری فضایی خالی بین دیوار های چوبی هستند. این شخص در حین خراب کردن دیوار در بین آن مارمولکی را دید که میخی از بیرون به پشتش فرو...
-
عبارات تاکیدی از کتاب چشم دل بگشا
یکشنبه 15 دی 1398 19:54
. اکنون میدانم که خداوند میخواهد صاحب همه چیز باشم همه چیزهایی که دوست دارم و زندگی ما در این دنیا شکوفاتر می سازد.2. قدرت کامیاب بخش خدا یکا یک ثانیه های امروز برکت می دهد تا هم اکنون و همین جا به عالیترین ثمرات نیکو برسم.3. خداوند منشا همه موهبت ها هست و همه انسان ها و اوضاع زندگی و جامعه وسیله ای برای رساندن موهبت...
-
من یک دزد اتومبیل هستم!
یکشنبه 15 دی 1398 19:36
غروب یک روز بارانی زنگ تلفن به صدا در آمد. زن گوشی را برداشت. آن طرف خط پرستار دخترش با ناراحتی خبر تب و لرز شدید سارای کوچکش را به او داد.زن تلفن را قطع کرد و با عجله به سمت پارکینگ دوید، ماشین را روشن کرد و به نزدیک ترین داروخانه رفت تا داروهای دختر کوچکش را بگیرد. وقتی از داروخانه بیرون آمد، متوجه شد به خاطر عجله...
-
او هم د ید!
یکشنبه 15 دی 1398 19:27
شیوانا از راهی می گذشت .خسته شد و به درختی تکیه داد. چند دقیقه بعد جوانی سراسیمه به درخت نزدیک رسید و جسمی را که داخل پارچه ای پوشانده بود زیر یک سنگ مخفی کرد. به محض این که جوان کارش را تمام کرد نگاهش را به سمت درخت چرخاند و شیوانا را دید که به او نگاه می کند!جوان شرمزده شد سرش را پایین انداخت و از شیوانا دور شد.روز...
-
چرا نمی گذارید......راست بگوید؟؟؟؟
یکشنبه 15 دی 1398 19:19
مرد هر روز دیر سر کار حاضر می شد، وقتی می گفتند : چرا دیر می آیی؟جواب می داد: یک ساعت بیشتر می خوابم تا انرژی زیادتری برای کار کردن داشته باشم، برای آن یک ساعت هم که پول نمی گیرم !یک روز رئیس او را خواست و برای آخرین بار اخطار کرد که دیگر دیر سر کار نیاید... مرد هر وقت مطلب آماده برای تدریس نداشت به رئیس آموزشگاه زنگ...
-
بعدش چی؟
یکشنبه 15 دی 1398 19:10
یک تاجر آمریکایی نزدیک یک روستای مکزیکی ایستاده بود. در همان موقع یک قایق کوچک ماهیگیری رد شد که داخلش چند تا ماهی بود.از ماهیگیر پرسید: چقدر طول کشید تا این چند تا ماهی رو گرفتی؟ماهیگیر: مدت خیلی کمی.تاجر: پس چرا بیشتر صبر نکردی تا بیشتر ماهی گیرت بیاد؟ماهیگیر: چون همین تعداد برای سیر کردن خانواده ام کافی...
-
تصویر آرامش
یکشنبه 15 دی 1398 18:30
پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندانی گذاشت که بتوانند به بهترین شکل آرامش را تصویر کنند. نقاشان بسیاری آصار خود را به قصر فرستادند. آن تابلو ها تصاویری بودند از جنگل به هنگام غروب، رودهای آرام،کودکانی که در خاک می دویدند، رنگین کمان و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ.پادشاه تمام تابلو ها را بررسی کرد. اما سرانجام فقط دو اثر...
-
محبتی که ابراز نشد!!!
یکشنبه 15 دی 1398 17:20
پیرمرد خوش برخورد و ملیحی هر از یکبار برای فروش اسباب و اثاثیه به عتیقه فروشی خیابان (نیوهمپشایر) مراجعه می کرد. یک روز زن عتیقه فروش پس از خروج پیرمرد از مغازه به همسرش می گوید:« دلم می خواست به پیرمرد بگویم پقدر انسان خوش برخورد و نازنینی است و چقدر از دیدنش روحیه پیدا می کنم.»عتیقه فروش پاسخ می دهد:« حق با توست.این...
-
امروز او درگذشت!
یکشنبه 15 دی 1398 17:03
دو روز مانده به پایان جهان، تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است. تقویمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقی مانده بود. پریشان شد و آشفته و عصبانی. نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد. داد زد و بد و بیراه گفت،خدا سکوت کرد. آسمان و زمین را به هم ریخت، خدا سکوت کرد. جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت،خدا سکوت کرد به...
-
جای خالی خدا در قلب می شود شیطان !
یکشنبه 15 دی 1398 16:58
استاد دانشگاه با این سوال ها شاگردانش را به چالش ذهنی کشاند.آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟شاگردی با قاطعیت پاسخ داد:"بله او خلق کرد"استاد پرسید: "آیا خدا همه چیز را خلق کرد؟"شاگرد پاسخ داد: "بله, آقا"استاد گفت: "اگر خدا همه چیز را خلق کرد, پس او شیطان را نیز خلق کرد. چون...
-
باغبان نابینا
یکشنبه 15 دی 1398 16:53
مردی در یک خانهی کوچک، با باغچهای بزرگ و بسیار زیبا زندگی می کرد. او چند سال پیش در اثر یک تصادف، بینایی خود را از دست داده بود و همهی اوقات فراغتش را در آن باغچه به سر می برد. گیاهان را آب می داد، به چمنها می رسید و رزها را هرس می کرد. باغچه در بهار، تابستان و پاییز، منظرهای دلانگیز داشت و سرشار از رنگهای شاد...
-
سلف سرویس
یکشنبه 15 دی 1398 16:04
این داستان درمورد اولین دیدار امت فاکس (Emmet Fox)، نویسنده و فیلسوف معاصر (اهل ایرلند)، از (کشور) آمریکا است، هنگامی که برای نخستین بار به رستوران سلف سرویس رفت. وی که تا آن زمان هرگز به چنین رستورانی نرفته بود، در گوشه ای به انتظار نشست، با این نیت که از او پذیرایی شود. اما هرچه لحظات بیشتری سپری می شد، ناشکیبایی...
-
چگونه تغذیه سالم را شروع کنیم؟
یکشنبه 15 دی 1398 15:29
را تغذیه سالم مهم است ؟غذا خوردن سالم کمک خواهد کرد که تعادل مناسبی از ویتامین ها، مواد معدنی و دیگر مواد مغذی دریافت کنید. این مسئله به شما کمک خواهد کرد تا احساس بهتر و انرژی بیشتری داشته باشید. و می تواند به شما کمک کند تا استرس خود را بهتر کنترل و مدیریت کنید، تغذیه سالم یکی از بهترین کارهایی است که شما می توانید...
-
5 نشانه خاموش از مناسب نبودن وضعیت کودک تان در مدرسه
یکشنبه 15 دی 1398 12:10
بیش از سه ماه از شروع سال تحصیلی گذشته و بعضی والدین از شرایط فرزندشان در مدرسه بی خبر هستند. آن ها نمی دانند که فرزندشان از شرایط مدرسه، معلم هایش و ... راضی است یا شرایط روحی بدی را در آن جا تجربه می کند. روان شناس ها در مقاله ای به پنج نشانه خاموش اشاره کرده اند که در بین کودکان ناراضی از شرایط مدرسه به چشم می آید....
-
دمنوش های فصل سرد
یکشنبه 15 دی 1398 09:32
چای سبز حاوی میزان زیادی آنتی اکسیدان بوده و خواص دیورتیک (ادرارآور) و چربی سوزی دارد. در این مطلب در خصوص نحوه صحیح دم کردن و مصرف آن صحبت خواهیم کرد.چای سبزچای سبز یک نوشیدنی فوق العاده است. با وجود اینکه تمام خواص این چای مورد بررسی علمی قرار نگرفته است اما همه محققان بر این عقیده اند که این چای بسیار مفید است. چای...
-
تقدیر
شنبه 14 دی 1398 09:58
مسافری خسته که از راهی دور می آمد ، به درختی رسید و تصمیم گرفتکه در سایه آن قدری استراحت کند غافل از این که آن درخت جادویی بود ،درختی که می توانست آن چه که بر دلش می گذرد برآورده سازد !وقتی مسافر روی زمین سخت نشست با خودش فکر کرد که چه خوب می شداگر تخت خواب نرمی در آن جا بود و او می توانست قدری روی آن بیارامد . فوراً...