مد و پوشاک

مد و پوشاک ایران و جهان

مد و پوشاک

مد و پوشاک ایران و جهان

حکایت اصفهانی زبل

 *اتفاق جالبی که در اتوبان اصفهان رخ داده: همشهری اصفهانی ما توی اتوبان با سرعت 180 کیلو متر در ساعت می رفته که پلیس با دوربینش شکارش می کند و ماشینش رو متوقف می کند. پلیس میاد کنار ماشین و میگه گواهینامه و کارت ماشین !

اصفهانی با لهجه ی غلیظی میگه :من گواهینامه ندارم.این ماشینم مالی من نیست کارتا ایناشم پیشی من نیست

*من صاحب ماشینا کشتم ا جنازاشم انداختم تو صندوق عقب.چاقوشم صندلی عقب گذاشتم.حالاوم داشتم میرفتم از مرز فرار کونم که شوما منو گیریفتین

*مامور پلیس که حسابی گیج شده بود بی سیم می زنه به فرماندش و عین قضیه رو گزارش میدهد و در خواست کمک فوری می کنه فرمانده اش هم به او می گه که کاری نکند تا او خودشو برسونه

 *اتفاق جالبی که در اتوبان اصفهان رخ داده: همشهری اصفهانی ما توی اتوبان با سرعت 180 کیلو متر در ساعت می رفته که پلیس با دوربینش شکارش می کند و ماشینش رو متوقف می کند. پلیس میاد کنار ماشین و میگه گواهینامه و کارت ماشین !


اصفهانی با لهجه ی غلیظی میگه :من گواهینامه ندارم.این ماشینم مالی من نیست کارتا ایناشم پیشی من نیست


*من صاحب ماشینا کشتم ا جنازاشم انداختم تو صندوق عقب.چاقوشم صندلی عقب گذاشتم.حالاوم داشتم میرفتم از مرز فرار کونم که شوما منو گیریفتین


*مامور پلیس که حسابی گیج شده بود بی سیم می زنه به فرماندش و عین قضیه رو گزارش میدهد و در خواست کمک فوری می کنه فرمانده اش هم به او می گه که کاری نکند تا او خودشو برسونه


*فرمانده در اسرع وقت خودشو به محل می رسوند و به راننده اصفهانی می گوید


*اقا گواهینامه؟


*اصفهانی گواهینامه اش رو از تو جیبش در میاره و به فرمانده می دهد.


*فرمانده می گه اقا کارت ماشین؟


*اصفهانی کارت ماشین که به نام خودش بوده در میاره و می دهد به فرمانده


*فرمانده که روی صندوق عقب چاقویی پیدا نکرده عصبانی دستور می دهد تا راننده در صندوق عقب را باز کند.


*اصفهانی در صندوق رو باز می کند و فرمانده می بینه که صندوق هم خالیست


*فرمانده که حسابی گیج شده بود به اصفهانی میگه "پس این مامور ما چی میگه؟


*اصفهانی می گوید:چی میدونم والا جناب سرهنگ.لابد الانم می خواد بگه من 180 تا سرعت می رفتم*

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.