میگویند که روزی کاروانی ایرانی برای فروش کالاهای خود عازم دیاری بیگانه بود. در قدیمالایام کاروانها از دست راهزنان که هر آن و لحظه، شبیخون میزدند و اموال و کالای کاروانیان را به غارت میبردند، در امان نبودند.
اما کاروان ایرانی خود را به سلامت به مقصد رساند و کالای خود را فروخت. در راه بازگشت به کشور، این کاروان در دام راهزنان گرفتار آمدند و تمام اموال و داراییشان و حتی اسب و شتری که بر آن سوار بودند هم به غارت رفت و به تصرف راهزنان درآمد.
کاروانیان هرچه عجز و لابه کردند تا راهزنان را از غارت اموال خود منصرف کنند، نشد. چون راهزنان اصلا زبان فارسی بلد نبودند.
در میان کاروانیان فرد حکیمی هم حاضر بود. گوشهای نشسته و نظارهگر این اتفاق بود. تاجران کاروان نزد او آمدند و از او خواستند تا با راهزنان صحبت کند. شاید که جمله یا حرف حکیمانه و پندآموزی بزند و با زبان و حرفهای خود دل راهزنان را به رحم آورد.
تابحال خواب خود را فراموش کرده اید؟ آیا دچار بختک شده اید؟ خوابهای رنگی چطور آیا تا بحال دیده اید؟
در این پست ۱۰ موضوع جالب در مورد خواب دیدن را عنوان نموده ام.
خواب دیدن افراد نابینا
کسانی که بعد از تولد نابینا میشوند میتوانند تصاویر را در خواب ببینند.
افرادی که نابینا به دنیا میآیند نمیتوانند در خواب تصاویر را ببینند، اما نابینایان خوابهایی به شفافی افراد بینا دارند.
که البته شامل حواس پنج گانه دیگر مثل شنوایی، چشایی، بویایی، لامسه و حتی عواطف حسی است.
تصور کردن این امر برای انسانهای بینا مشکل است اما احتیاج بدن به خوابیدن به قدری زیاد است.
که می تواند به طور مجازی تمامی موقعیت های فیزیکی را تا مرحله به وقوع پیوستن آن به کار گیرد.
۹۰% خوابها فراموش میشوند
نیمی از رویاها در همان ۵ دقیقه اول پس از برخاستن از خواب و ۹۰% آنها پس از ۱۰ دقیقه فراموش میشوند.
یک روز صبح، شاعری معروف به نام ساموئل تیلور کلریج با یک رویای خیلی عجیب و غریب ( بر اثر استعمال مواد مخدر) بیدار شد.
کاغذ و قلم را برداشت تا هرچه در خواب دیده بود را یادداشت کند. این اثر “کوبلا خان” تبدیل به یکی از اشعار معروف انگلیسی شد.
شعر او در بیت پنجاه و چهارم به وسیله ی فردی از شهر پارلاک قطع شد. کلریج قصد داشت شعرش را ادامه دهد.
ولی نتوانست بقیه خوابش را به یاد بیاورد، این اثر هیچ وقت کامل نشد.
یک مورد عجیب و غریب دیگر داستانی برخاسته از خواب به نام “دکتر جکیل و آقای هایدویلست” اثر رودبرت لوییس استیونسون بود.
واقعیت این است که بسیاری از ما، در برهههایی از زمان، درگیر حسهایی منفی از این نوع میشویم و از خودمان و وضعیتمان گله داریم و نمیدانیم که چگونه از حال بد به سوی حال خوب قدم برداریم؛ اما آیا میدانید که برای رسیدن به یک حال خوش و فرار از این احساسات منفی، تنها یک دقیقه زمان نیاز است؟ یک دقیقه زمانی که باید به خود اختصاص داد؟ کافی است که یک دقیقه توقف کنید، نگاه کنید و خوب گوش بدهید و سپس از خودتان بپرسید که بهترین کاری که اکنون میتوانم انجام بدهم، چیست، و سپس به آن چه عقلتان حکم میکند، گوش بدهید.
باور کنید گاهی با یک حمام کردن میتوان حس خوبی را تجربه کرد و خوشحالتر شد و سپس دنیا را طور دیگری دید. شاید در اوج خستگی و کلافگی، فقط کافی است که گوشۀ خلوتی را پیدا کنید و روی زمین بنشینید و پاهایتان را دراز کنید و چشمهایتان را ببندید و آرام نفس عمیق بکشید و یک دقیقه برای خودتان وقت بگذارید. یک دقیقه اجازه دهید که به هیچ چیز جز خودتان فکر نکنید تا بتوانید از «خودتان» کمک بگیرید. اکثر اوقات، وقتی ما عصبانی، نگران، خسته یا مضطرب هستیم، برای این است که به خودمان توجه نمیکنیم. ما اجازه میدهیم که شرایط و محیط اطرافمان، روحمان را درگیر احساسهای منفی کند و خودمان را این وسط فراموش میکنیم. ما نگران حرف و قضاوت دیگران هستیم و نظر آنها برایمان مهمتر از حس و حال خودمان است و کم کم علایق خود را در پس خواستههای دیگران قرار میدهیم؛ در حالی که اگر فقط یک دقیقه فارغ از این دغدغهها به خودمان بیندیشیم، راهکارهای خوبی را پیدا خواهیم کرد. ما باید در آن یک دقیقه، صادقانه فکر کنیم که به راستی چه چیزی ما را شاد میکند و به چه نیاز داریم (توجه داشته باشید که نیاز داشتن با خواستن فرق دارد) و چه چیزی برای ما بهترین است (نه اینکه دیگران چه چیزی را برای ما بهترین میدانند).
البته این به معنی آن نیست که ما برنامهای نداریم یا خود را برای آینده آماده نمیکنیم. ما تمام این امور را میتوانیم انجام دهیم و در عین حال از هر لحظه هم لذت ببریم؛ درست به همان شکلی که بر ما آشکار میشود؛ به طور مثال، اگر هدفمان این باشد که هر روز برای آمادگی در آزمون سراسری تست بزنیم، میتوانیم این کار را در حالی انجام دهیم که از فرآیند تستزنی لذت ببریم؛ نه اینکه دایم به این فکر کنیم که: «آیا این تست یا مشابه آن در کنکور خواهد آمد و اگر تستی مشابه این تست در کنکور بیاید، من میتوانم به آن پاسخ بدهم؟» یا مدام کتاب تست را ورق بزنیم و از حجم باقی مانده غصه آن بخوریم.
زمانی که ما خودمان را برای زندگی در لحظه آموزش میدهیم، خود را در آن لحظه فرو میبریم و زیبایی آن را کشف میکنیم. ما یاد میگیریم که روی انرژی خود، تمرکز کرده و آن را مدیریت کنیم. حتی زمانی که استراحت میکنیم، باید آن لحظه را مزه مزه کنیم. انجام این کار به ما فرصتی برای دوباره شارژ شدن، دوباره تازه شدن و پیدا کردن شفافیت میدهد.
اگر یاد بگیریم که از فرایند درس خواندن لذت ببریم، از این همه نگرانی، یاس و اندوه رهایی خواهیم یافت و آگاهانه، مسؤول و هدفمند زندگی خواهیم کرد و بهرهوری از مواهب الهی و لذت بخشی زندگی را بیشتر احساس میکنیم.
وقتی ما در گذشته زندگی میکنیم و مدام برای اشتباهاتمان آه میکشیم یا از برخوردی که با ما شده است، گله داریم، اجازه نمیدهیم که تجارب دردناک و اشتباهات پیش آمده یا روزگار سخت، بگذرند؛ در واقع، ما خود را به درک حال و آیندهای مشابه محکوم میکنیم. ما باید بپذیریم که نمیتوانیم گذشته را تغییر بدهیم. زندگی در لحظه، به معنی آن است که اجازه بدهیم گذشته عبور کند و به آینده اعتماد کنیم. اگر ما مثبت بین بوده و به زمان حاضر خوش بین باشیم، آینده ما نیز مثبت و امید بخش خواهد بود
داستانی معروف در مورد یک کشف علمی که در قرن نوزدهم اتفاق افتاده است، قدرت تجسم ذهنی انسان را به خوبی توضیح می دهد. ککوله شیمی دان معروف آلمانی ماه های زیادی را صرف حل مسأله دشوار و پیچیده ی ساختمان شیمیایی بنزن کرد. در غروب یک روز تابستانی او در ذهن خویش اتم های در حال رقص را تجسم کرد. او به دقت طرح کلی آن تصویرهای ذهنی را کشید. بعد از آن، وقتی او در کنار بخاری خوابیده بود، یک بار دیگر اتم ها در حال رقص، مقابل چشمانش ظاهر شدند. چگونگی قرار گرفتن اتم ها در کنار یکدیگر مانند مارهای چمباتمه زده ای بود که هر مار دُم مار دیگر را در دهان گرفته باشد.
ناگهان او به این نتیجه رسید که ساختمان اصلی بنزن هم باید حلقه ای شکل باشد. استفاده از تصویرهای ذهنی در تفکر، می تواند وسیله ی کمکی بسیار مهمی برای همه ی جنبه های برنامه های آموزشی مدرسه باشد. به طور مثال در یادگیری زبان به عنوان محرکی برای تخیلات، در ریاضی برای تقویت درک مفاهیم هندسی و فضایی، در طراحی و تکنولوژی به عنوان مدل های تجسمی، در علوم به عنوان استعاره هایی برای فرآیندهای پیچیده و در هنر به عنوان نمایش درونی تجربه ی خلاقانه به کار گرفته شود.