مد و پوشاک

مد و پوشاک ایران و جهان

مد و پوشاک

مد و پوشاک ایران و جهان

استخراج الماس درون

 در وجود تک تک ما انسانها نیروها ، استعدادها و توانایی های شگفت انگیزی وجود دارد که اکثر ان ها پنهانی بوده و بسیاری از ما از وجود ان بی خبریم . این مهارت ها و قابلیت های خارق العاده زمانی خود را اشکار می کنند که ما تحت فشار قرار بگیریم . به عبارتی تنها در تنش و فشارهای سخت و دشوار است که زغال وجود ما الماس بیرون می دهد و از دل مشکلات و دشواری ها ریا، خلاقیت و ابتکار و نواوری رخ می نماید .
بسیاری از پزشکانی که در میدان های جنگ حضور داشتند و در دشوار ترین شرایط جراحی های سخت انجام دادند در حاضر جزو مجرب ترین و کار امد ترین پزشکان دنیا هستند  ادامه مطلب ...

درسهایی که از بارابارا اموختم .

 


پنج اصل غلط درباره عشق .



1-عشق واقعی برهمه چیز غلبه می کند .

2- اگر عشق واقعی باشد در همان نخستین ملاقات ، معلوم می شود .

3- تنها یک عشق واقعی در دنیا وجود دارد که برای انسان مناسب است .

4- همسر مطلوب ، از هر نظر انسان را ارضا می کند .

ادامه مطلب ...

زور گویی چگونه بر ساختار مغز تاثیر می گذارد

 تاثیر حرف زور شنیدن از دیگران تنها روانی نیست . محققان نشاان دادهاند که مغز افراد بالغ که پیوسته در موقعیت قربانی قرار می گیرند تفاوت های فیزیکی با مغز دیگران دارد و این تعقییر می تواند خطر ابتلا به بیماریهای روانی را در این افراد افزایش دهد . محققان انگلیسی با بررسی اسکن مغزی 682 فرد انگلیسی ایرلندی که پرسشنامه ای درباره زور شنیدن از دیگران ومقداران پر کرده بودند در یافتند زور گویی دیگران موجب کاهش حجم قسمت هایی از مغز به نام زایده دمی شکل و هسته عدسی شکل می شود و این تعققیرات ارتباط بین قربنی شدن و مشاهده امار افسردگی می شود ادامه مطلب ...

اولین انسان عاشق !!

 دنیا می گذرد . حتی درختانی که ریشه هایشان در اعماق زمین جا خوش کرده اند ، از این جاده می گذرند . من و تو هم یک روز غریبانه از اینجا می گذریم .

چرا ایستاده ای ؟ اگر دل به راه ندهی و قدم در جاده نگذاری همیشه ساکن خواهی ماند . سنگین از گرد وغباری کهنه .

اگر قرار باشد که بی هیچ حرکتی بایستی تا نسیم و باد و طوفان تنت را بیهوده صیقل بدهند ، با یک برگ سفید چه فرقی دارید ؟ برگی که در ان شعری عاشقانه نوشته نشده باشد . همان بهتر که در شعله های پاییز بسوزد .

ادامه مطلب ...

کاش دنیامثل قبل بود

 گل فروش سر کوچه میگفت: ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌  ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ما بچه بودیم. بابام یخ فروش بود گاهی درآمد داشت گاهی هم نداشت. گاهی نونمون خشک بود گاهی چرب. شاید ماهی یکبار هم غذای آنچنانی نمیخوردیم. نون و پنیر و سبزی گاهی نون خالی... اما چشممون گشنه نبود. یه دایی داشتم اون زمان کارمند دولت بود. ملک و املاک داشت و وضعش خوب بود. مادرمون ماهی یک بار میبردمون خونه ی دایی. زنش، زن خوبی بود. آبگوشت مشتی بار میذاشت و همه سیر میخوردیم... سه تا بچه هم سن و سال من داشت ادامه مطلب ...